حکایت اولین مستراحهای عمومی در تهران/ وقتی «کناسی» شغل پردرآمدی بود
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، زندگی روزمره در تهرانِ اواخر قاجار و اوایل دوران پهلوی را معمولا با جنبوجوش بازار و کاروانسراها به یاد میآوریم، اما بخش مهمی از تجربه شهروندی، در پسِ درهای بسته و در سایه عادات بهداشتی آن روزگار رقم میخورد؛ جایی که «لولئینخانه»ها یا همان مستراحهای عمومی، نه فقط فضایی برای رفع حاجت، بلکه صحنهای از تقابل فقر، خلاقیت مردم، و طبقات اجتماعی بودند.
در روایت پیش رو که از کتاب «طهران قدیم» تالیف زندهیا جعفر شهری نقل میشود، جزئیات حیرتانگیز، پشتپرده بهداشت عمومی و مشاغل فراموششده شهری چون «کناس» و «لولئیندار» را بازمیخوانیم؛ مشاغلی که بود و نبودشان، سلامت و بیماری، بافت شهر، و حتی اقتصاد خرد محلهها را تحت تأثیر قرار میداد.
این متن، روایتی است صریح از چگونگی برپایی، مدیریت و بهرهبرداری از آبریزگاههای عمومی طهران؛ جایی که بوی تعفن و فقر در هم تنیده و واقعیت زیست جمعی تهرانیان را تا اعماق تاریخ آشکار میسازد:
آبریزگاههای همگانی
آبریزهای همگانی را که آن هم فقط در مساجد و حمامها بود «لولئینخانه» میگفتند و سبب این نام هم آن بود که قبل از وجود آفتابه از گل چیزی شبیه آن ساخته و پاخته، به کار میبردند. لولئینخانهها محوطههای وسیعی کنار یا خارج مساجد بود که اطراف آن را مستراح ساخته وسط آن حوضی کنده بلندیای صُفهمانند کنار حوض آن برمیآوردند و لولئینها را کنار حوض ردیف میکردند و یک نفر بالای بلندی آن نشسته متصدی پر کردن آنها میگردید، ضمنا مراقبت مردمان ناباب مینمود که دونفری به مستراح نروند!
بلندیِ جای لولئیندار تختگاهی بود که اتاقکی نیز برای سکونت وی در آن ساخته شده، چوب بلندی که سرش قلاب داشت ابزار کارش بود که به گردن آفتابهها انداخته با یک چرخش آنها را پر کرده کنار حوض مینشاند که از عهده همهکس برنیامده در صورت عدم اطلاع آفتابه را غرق مینمود.
نشمینهای مستراحهای آن دهانههای وسیع هولناکی بودند که بر بالای انبار آنها قرار گرفته، انبارهایشان زیرزمینهای عمیقی متصل به هم که بالایشان نشمینها تعبیه شده بود، و حفاظ آن برای جلوگیری از سقوط، تکهچوبهایی بر درازای دهانههای نشیمنها قرار داده شده؛ در دهشتناکترین مناظر ممکن، با بویی تند عفن همراه انواع نجاسات و جانوران غوطهور در آن که همهکس را رغبت و جرأت استفاده از آن میسر نمیگردید.
محتویات انبارها پیشفروش شده سالی یک بار تخلیه میگردید و حمل آنها به این صورت انجام میگرفت که ابتدا خاکستر فراوانی وسط محوطه لولئینخانه خالی نموده میان آن را حوضمانند گود کرده کثافات را در آن ریخته به حال خود میگذاردند تا زمانی که رطوبات آن کاملا جذب هوا و خاکستر گشته قابل حمل شده باشد و چون لازم بود که چنین کار جهت خشک شدن در هوای گرم و فصول بین بهار و پاییز انجام شود بوی بد آن حدود و بلکه محله را اشباع مینمود و ناخوشیهای گوناگونی که از آن به ظهور و بروز میرسید و بسا افراد را که به بستر بیماری و سینه گور میکشید.
زمین در و دیوار مستراحها نیز کمتر از انبار و سطح لولئینخانهها آلوده و ملوث نبود، چه بیشتر مراجعان آن که قادر بپرداخت یک شاهی پول لولئینداری (آفتابهداری) نبودند بدون آفتابه به مستراح میرفتند و در برخاستن هم جهت استنجا چارهای نداشتند جز آنکه خود را با انگشت پاک کرده آن را به دیوارها بمالند و یا خم شده موضع را با تیزهها و لبه سکوهای آن ازاله [دفع] کرده تمیز نمایند و کوچکاندامها که پاهایشان به اندازه دهانه نشیمن از هم گشوده نمیشد و اطفال که از ترس سقوط در مستراح در گوشه و کنار آن روی زمین نشسته قضای حاجت نمایند فضای آنجا را بیش از پیش آغشته و کثیف بکند.
در اینجا این سوال پیش میآید که اگر پول لولئینداریشان نبود چرا لااقل با کاغذ پاک نمیکردند و جوابش اینکه اولا کاغذ تمیز و سفید ارزشمندتر از آن بود که به مصرف بیارزشترین کارها و رفع پلیدی برسد و در کاغذهای نوشته هم امکان آن بود که اسم خدا و پیغمری بر آنها نوشته شده معصیتش زیادتر از صوابش میآمد […]
در هر صورت این مستراحها هرچه بود عدهای از آن متمتع میشدند: اول متولی و سپس لولئیندار که آن را اجاره کرده بود و سوم شاگرد لولئیندار که آن را از اجارهدار به صورت مقاطعه کنترات نموده یا مزد میگرفت و چهارم کودبِخر و پنجم و ششم و هفتم و هشتم کودکِش و رعیت و باغدار و محصولفروش که همگی از از آن سود میبردند و در آخر عدهای کناس که قابل توضیح میباشند.
شغل کناسی
کناس در معنی خلا پاککن یعنی کسانی که مستراحهای پر را تخلیه کرده مختصر اطلاعی نیز از بنایی مربوط به آن داشته طوقههای ریخته چاه را چیده، نشیمنهای خراب را تعمیر میکردند و نوع دیگرشان در نام اصل خودِ کناس که تنبلهای این صنف بوده از ممر پستتر آن عاید به دست آورده، از طریق کندوکاو و تجسس در میان نجاسات کسب معاش میکردند.
به طوری که گفته شد نشیمنهای مستراحهای عمومی مانند مستراحهای مساجد و حمامها مانع و حفاظی نداشتند و چنانچه شیئی از کسی میافتاد مستقیما در انبار آنها افتاده داخل کثافات میگردید و تنها کناس بود که با دریافت دستمزدی میتوانست با پامالی و دستملالی آن را یافته تحویل نماید که البته این مخصوص اشیایی قیمتی مانند کیف و کیسه پول و انگشتری پنجتن و آیهدار و از این قبیل بود که ارزش خرج و اجرت کناس داشته، صاحبش از سقوط آن مطلع شده باشد و بعد از این اشیا کمبها مانند اسباب جیب، ازجمله جام و زنجیر و چاقو و پاشنهکش و از این قبیل بود که چشمپوشی شده برای کناس میماند و کناس هرچند روز یک بار به یکی از این انبارها که جزو حدود سرقفلیاش بوده حق آب و گل بر آن پیدا کرده بود داخل شده جهت خود به جستوجوی آنها میپرداخت و بسا از ذوق شیئی که یافته بود متوجه بالا نشده از سر و بر نیز ملوث میگردید و تنها چاره کار آن بود که صدا بلند کرده به طرف بگوید آن طرف بگیرد، یا خودش را نگه بدارد تا خبرش کند و چه زیاد که این صدای نابهنگام از بُن چنان مغاک تاریک سهمگین باعث وحشت کارگزار گشته وی را دچار غش و سقوط مینمود.
ازجمله لولئینخانههای مرغوب شهر، اول لولئینخانه مسجد شاه بود که زمینی معادل هزار و چند صد متر مساحت را در بر گرفته چهل دهانه مستراح در آن بنا شده بود که با سرقفلیای معادل سی چهل هزار تومان و روزانه ده دوازده تومان عایدات خرید و فروش میگردید و بعد از آن لولئینخانه مسجدجامع که دوازده مستراح و روزی چهار تومان اجاره داشت و بعد از آن لولئینخانه مسجد سید عزیزالله و مسجد ترکها و مساجد سراجالملک و مجد که از روزی سه تومان تا پنج قران اجاره میآوردند.
منبع:
شهری، جعفر. «طهران قدیم»، تهران: بینا، جلد اول، چاپ سوم، ۱۳۷۱، صص ۶۱-۵۶
۲۵۹
حکایت اولین مستراحهای عمومی در تهران/ وقتی «کناسی» شغل پردرآمدی بود
پایگاه بازنشر خبری ایستگاه